انگار یکی از آخرین تلفن ها بود!
گفتی: سالهای سرسبزی ِ صنوبر را،
فدای فصل ِ سرد ِ فاصله مان نکن!
من سکوت کردم!
گفتی: یک پلک نزده،پرنده ی پندارم
از بام ِ خیال تو خواهد پرید!
من سکوت کردم!
گفتی: هیچ ستاره ای،
دستاویز ِ تو در این سقوط ِ بی سرانجامم نخواهد شد!
من سکوت کردم!
گفتی: دوری ِ دستها و همکناری ِ دلها،تنها راه ِ رها شدن است!
من سکوت کردم!
گفتی: قول می دهم هر از گاهی،
چراغ ِ یاد ِ تو را در کوچه ی بی چنار و چلچله روشن کنم!
من سکوت کردم!
سکوت کردم ، اما
دیگر نگو که هق هق ِ ناغافلم را
از آنسوی صراحت ِ سیم و ستاره نشنیدی!
"یغما گلرویی"
از مجموعه: مگر تو با ما بودی!؟
نظرات شما عزیزان:
هرجا که بروند، بـاز
سراغ آب و دانه یشان را از "تـــو" می گیرند .
پاسخ::|
وگرنه تمام توانتو جمع كن تا بتونى سكوت كنى،،،،
اونقدر سكوت كردى كه ،هق،هق، آخرو ،
طرف فكر كرده خش ،خش سيم تلفنه!!!
حق بده نفهميده باشه ،
آدمى كه معنى سكوتو نفهمه ، خوب نفهمه!
با عرض پوزش...
پاسخ:خیلی وقتا معنی سکوت رو نمیفهمیم...مرسی عزیزم
age ba marefat bashi mano yadet myad
.gif)
پاسخ:سلام مرسی چشم..بله یادمه:))))))

پاسخ:ممنونم عزیزم